جای پا

 

گفتمش دل می خری؟

پرسید چند؟

گفتمش دل مال تو تنها بخند،

خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود آمدم او رفته بود،

دل ز دستش روی خاک افتاده بود،

جای پایش روی دل جا مانده بود.

نظرات 3 + ارسال نظر
غریبه شنبه 29 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:58 ق.ظ http://banouye-sib.blogsky.com/

سلام
شعرت زیبا بود انتخابهات خیلی قشنگه به دل من یکی که میشینه
اما این شعر در مورد شما اصلا صذق نمیکنه چون از عشق اون که دل سپردی بهش من یکی خوب خبر دارم و میدونم که چقدر عاشقانه عاشقته و دوست داره
از زبان او که دلبسته ای به او:
جان خوشست اما نمیخواهم که جان گویم ترا
خواهم از جان خوشتری باشد که ان گویم ترا
ارزوی خوشبختیتون رو همیشه از خداوند مهربان خواهانم پرنده های عاشق

نبینم از این شعرا بنویسیاااااااااااااا
اهه

زهرا سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ب.ظ

سلام.
ممکنه نام شاعر این شعر را برام ایمیل کنید؟
ممنون می شوم.

ااا جمعه 19 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:21 ب.ظ http://ablazeomidyeh.persianblog.ir/

زیباست ولی پر زگلایه

اگه تحمل یه تلنگر رو داری یه سر به من بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد