برای چشمانت

هوا ترست به رنگ هوای چشمانت
دوباره فال گرفتم برای چشمانت
اگر چه کوچک و تنگ است حجم این دنیا
قبول کن که بریزم به پای چشمانت
بگو چه وقت دلم را ز یاد خواهی بر د
اگر چه خوانده ام از جای جای چشمانت
 دلم مسافر تنهای شهر شب بو هاست
که مانده در عطش کوچه های چشمانت
تمام آینه ها نذر یاس لبخندت
جنون آبی در یا فدای چشمانت
چه می شود تو صدایم کنی به لهجه موج
به لحن نقره ای و بی صدای چشمانت
تو هیچ وقت پس از صبر من نمی آیی
در انتظار چه خالیست جای چشمانت
به انتهای جنونم رسیده ام اکنون
به انتهای خود و ابتدای چشمانت
من و غروب و سکوت و شکستن و پاییز
تو و نیامدن و عشوه های چشمانت
خدا کند که بدانی چه قدر محتاج ست
نگاه خسته من به دعای چشمانت

مریم حیدرزاده

نظرات 1 + ارسال نظر
خراباتی دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:20 ب.ظ http://nasimetanhaayi/blogfa.com

درود بیکرهن خدا بز شما باد.بسیار وبلاگ زیبائی دارید . بهتون تبریک میگم. واقعا نهایت سلیقه و زیبائی هم در انتخاب اشعار و هم در بکار گرفتن عکسها برای هر شعر را داشتید. به این امید که همیشه سبز به عشق و در پناه مهر جاودان بمانید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد