می گویند آهو از همان جویی می نوشد که شیر
از آن می نوشد. و می گویند کرکس و زغن یک لاشه
و مردار را می شکافند در حالی که در کمال هم پیمانی
و هم زیستی و آشتی اند پس ای مهر دادگر،
ای که افسار امیالم را با دست توانا یت کشیدی.
و گرسنگی و تشنگی ام را به مناعت و پرهیز مبدل
ساختی،
اراده ی استوارم را بازدار ار اینکه بخورد یا
باده گساری کند. از باده و نانی که وجود ناتوانم را
به عشق ورزی می خواند. حالیا مرا رها کن تا با
گرسنگی سر کنم. حتی می توانی دلم را واگذار تا از
تشنگی زبانه کشد.
مرا رها کن تا بمیرم و فنا شوم، پیش از آنکه
دست به جامی یازم که پرش نکردی یا کاسه هایی
بر گیرم که خیر و برکتی در آن ننهادی.
سلام .... ولابگتون عالی امیدوارم موفق باشید.............. بهم سر بزنید خوشحال میشم.............. بای
سلام
دوست عزیز خوشحال میشم به وبلاگم سری بزنید و در صورت تمایل به تبادل لینک منو در جریان بزارید
موفق باشی
نمی دونم اسم مطلبت صحبت یا محبت
پیر شدم چشام ضعیفه نتونستم بخونم
اما اگه محبته
تقدیم میکنم
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
سینه ها جای محبت، همه از کینه پر است .
هیچکس نیست که فریاد پر از مهر تو را ـ
گرم، پاسخ گوید
نیست یکتن که در این راه غم آلوده عمر ـ
قدمی، راه محبت پوید
***
خط پیشانی هر جمع، خط تنهائیست
همه گلچین گل امروزند ـ
در نگاه من و تو حسرت بیفردائیست .
***
به که باید دل بست ؟
به که شاید دل بست ؟
نقش هر خنده که بر روی لبی میشکفد ـ
نقشه یی شیطانیست
در نگاهی که تو را وسوسه عشق دهد ـ
حیله پنهانیست .
***
زیر لب زمزمه شادی مردم برخاست ـ
هر کجا مرد توانائی بر خاک نشست
پرچم فتح بر افرازد در خاطر خلق ـ
هر زمان بر رخ تو هاله زند گرد شکست
به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟
***
خنده ها میشکفد بر لبها ـ
تا که اشکی شکفد بر سر مژگان کسی
همه بر درد کسان مینگرند ـ
لیک دستی نبرند از پی درمان کسی
***
از وفا نام مبر، آنکه وفاخوست، کجاست ؟
ریشه عشق، فسرد
واژه دوست، گریخت
سخن از دوست مگو، عشق کجا ؟ دوست کجاست ؟
***
دست گرمی که زمهر ـ
بفشارد دستت ـ
در همه شهر مجوی
گل اگر در دل باغ ـ
بر تو لبخند زند ـ
بنگرش، لیک مبوی
لب گرمی که ز عشق ـ
ننشیند بلبت ـ
به همه عمر، مخواه
سخنی کز سر راز ـ
زده در جانت چنگ ـ
بلبت نیز، مگو
***
چاه هم با من و تو بیگانه است
نی صد بند برون آید از آن، راز تو را فاش کند
درد دل گر بسر چاه کنی
خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند
گر شبی از سر غم آه کنی .
***
درد اگر سینه شکافد، نفسی بانگ مزن
درد خود را به دل چاه مگو
استخوان تو اگر آب کند آتش غم ـ
آب شو، « آه » مگو .
***
دیده بر دوز بدین بام بلند
مهر و مه را بنگر
سکه زرد و سپیدی که به سقف فلک است
سکه نیرنگ است
سکه ای بهر فریب من و تست
سکه صد رنگ است
***
ما همه کودک خردیم و همین زال فلک
با چنین سکه زرد ـ
و همین سکه سیمین سپید ـ
میفریبد ما را
هر زمان دیده ام این گنبد خضرای بلند ـ
گفته ام با دل خویش:
مزرع سبز فلک دیدم و بس نیرنگش
نتوانم که گریزم نفسی از چنگش
آسمان با من و ما بیگانه
زن و فرزند و در و بام و هوا بیگانه
« خویش » در راه نفاق ـ
« دوست » در کار فریب ـ
« آشنا » بیگانه
***
شاخه عشق، شکست
آهوی مهر، گریخت
تار پیوند، گسست
به که باید دل بست ؟
به که شاید دل بست ؟
آمین یا ربالعالمین
سلام ممنونم که اومدی به وبم و خبرم کردی
وب شما خیلی زیباست
خیلی خوشحال شدم که اومدی پیشم
ببای بای
مرد تنها
با سلام
والا مطلبتون اونقدر زیبا ست که خاموش باشم بهتره
پس:
کفاره سخنهای ناصواب
خاموش در میان خطیبان نشستنست
البته امیدوارم خدا هیچوقت مارو رها نکنه و بحال خودمون وامگذاره
موفق باشید
سلام
وبلاگ خوب و قشنگی دارید
من یه پزشک هستم و وبلاگی را برای اطلاع رسانی در رابطه با رشته ام ایجاد کردم خوشحال می شوم به کلبه درویشی ما هم قدم رنجه فرموده و تشریف بیاورید اگه هم ممکن بود به دوستان خوبتون هم معرفی کنید تا هم از نظرات شما و هم از نظرات دوستان خوبم بهرهمند شوم
گر جمله کائنات کافر گردند×××× بر دامن کبریا ننشیند گرد
فاجعه هتک حرمت به مقدات اسلام و ساحت مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت ختمی مرتبط و فاجعه دردناک سامرا گرچه در جای خود بسیار دردناک و مصیبت وار است اما بر اساس احادیث موجود و از علائم آخر الزمان است که شمارش معکوس برای زوال و سقوط امریکا و اسرائیل به شمار می رود
ممنونم از مطالب زیبا و آموزنده شما
موفق و پیروز و سر بلند باشید
التماس دعا
منتظر تشرف شما می مانم
خدانگهدار
با سلام ووقت بخیر
با تشکر از لطفی که همیشه نسبت به من داشتید وبلاگ صبح بهاری به روز شد در انتظار حضور گرم و صمیمانه شما هستم
با تشکر:سهیل
سلام من اپ کردم خوشحال میشم سر بزنید یا علی خداحافظ
درود
..و خدایا حتی یک لحظه مرا به خودم وا مگذار..
مثل همیشه زیبا بود
و من مثل همیشه لذت بردم
بدرود
ساغر جان کجای که دلمون یه ذره شده ننه
خدایا مرا وسیله ای برای آرامش قرار بده. بگذار هر جا تنفراست بذر عشق بکارم. هر جا آزردگی است ببخشایم. هر جا شک حاکم است ایمان هر جا یاس است امید هر جا تاریکی است روشنایی وهر جا غم جاری است شادی نثار کنم الهی! توفیقم ده بیش از طلب همدردی,هم دردی کنم. بیش از آنکه مرا بفهمند دیگران رادرک کنم. بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم. زیرا در عطا کردن است که می ستایم. ودر بخشیدن است که بخشیده می شوم
سلام
ممنون که سر زدی با اجازه لینکتون کردم
وب توپی داری که توپم تکونش نمیده
راستی اپ کردم
دوستان عزیزم اگه بیان خوشحلا میشم
نظر یاذتون نره
مرسیییییییییییییییی
باییییییییییییییییییی
سلام خوبی شما من شما رو توی لینک دارم نمیدونم شما
چرا نه ؟!... البته ببشید من اپدیت کردم خوشحال میشم
سر بزنید موفق باشید یا علی خداحافظ
سلام
امیدوارم که خوب باشی
من قبلا هم اومده بودم
دوست عزیز من دوست دارم که با هم تبادل لینک کنیم و مدتی هم هست که لینک شما دوست خوب رو گذاشتم
دوست دارم نظر شما رو راجع به این موضوع بدونم
موفق باشی
سلام دوست عزیز
خوشا به حال دل پاک وروح با صفایی که دارید
وبلاگ خیلی قشنگی دارید
موفق باشید ودرپناه خدا شاداب
سلام خسته نباشید
از اینکه به بازدید وبلاگ حقیر آمدید و برای خواندن مطالب وقت میگذاریدممنونم
سلام
واقعا نازه (وبلاگتو میگم)
مرسی از اینکه به من دل سوخته بها دادی و با قدم نورانیت وبلاگ تاریکمو روشن کردی.
سلام مهربون
واقعا وب لاگت زیبا و دیدنیه
خیلی از خوندن مطالبت لدت بردم و واقعا قشنگ و دیدنی و بدون حرف بود
میخواستم برات شعر بزارم اما چون دلم خیلی گرفته فقط این شعر اومدم تو ذهنم که یه کم غم داره
امیدوارم که ناراحتتون نکنه
البته کامل نمینویسم که زیاد هم غم ناک نباشه
دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ
ز دست بازیه دنیای دل سنگ
چرا اخه خدایا دل میمیره
چرا دنیا منو بازی میگیره
چرا بر عشق هم رحمی نداره
چرا اتیش تویه جونم میباره
ازت سیرم جهان فانی و سرد
ببین با این دلم دنیا چه ها کرد
چرا پس ساکتی چیزی نمگی
جوابم رو چرا دنیا نمیدی
فقط میخوام دلیلش رو بدونم
بگو تا من دیگه ساکت بمونم
بگو در حقت اخر من چه کردم
چه کردم که سراسر اه و دردم
خداوندا دیگه بسه شکستن
به دنیا و به عشقش دل رو بستن
بکن یا این دلو از سنگ خارا
و یا بشکن تو جامه جان من را
**همیشه خندون و شاد باشی **
ارزو میکنم که به همه ارزوهای قشنگت برسی
ارادتمند شما
امیر
و دل هم از همان نوری روشن می شود که او روشن ....
سلام ممنون که منو لینک کردین من اپ کردم خوشحال میشم بزنید مطلبتون زیبا بود موفق باشید یا علی خداحافظ.
خنده هایم چون به پایان میرسد سالی که بود
از برای سال نو سر کن سرود
آب وجارویی بزن ،گردی تکان
از دلت بیرون بران بظضی که بود
سلام دوست عزیز شعر زیبای نوشته ای خوشحال میشم که به منم سر بزنی منتظر حضور گرمت هستم
سلام سکوت دلم سال نو بر شما ودل پر سکوتت مبارک باد ببخشید سکوت دلتان را شکستم ودر حریم دلتان وارد شدم مجبور شدم آخه من هم دل شکسته هستم
امید وارم یکی از هفت سین هایت سلامتی آقا امام زمان (ع)باشد .
تورا قسم میدهم به خدا سکوت دلت را با دعا منور کن