زمان

 

 

دیشب داشتم به این موضوع فکر میکردم که ما وقتی کوچک بودیم چه طوری بزرگ شدیم

و بچه های ما بهتر از ما و در رفاه بزرگ میشوند و نوه های ما در رفاهی بیشتر از بچه هایمان بزرگ خواهند شد.

همینطور که به این موضوعات فکر می کردم یکدفعه فکرم رفت سمت دیگه ای که آیا اصلا تا آن موقع زنده هستم

 که نوه ام را ببینم تازه موضوع جالب شد و ترسیدم از اینکه بمیرم.

پیش خودم گفتم چقدر اون دنیام و ساختم .

چقدر راست گفتم؟

چقدر یکرنگ بودم؟

چقدر چشم پاک بودم؟

تا چه حد مردم دار بودم؟

آیا ذره ای از این کارها را کردم .

 الان که فکر می کنم اگر بهم بگن یک ساعت وقت داری بعدش پایان زندگی

 میبینم هیچ کدام از این کارها را به درستی انجام ندادم.

شما چطور ؟

نظرات 8 + ارسال نظر
میلی جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:14 ق.ظ http://Www.aftabgardoon.com

سلام خوبی ؟؟ وبلاگ قشنگی داری ....
نظرت در مورد تبادل چیه اگه مثبته سایت من رو یعنی www.aftabgardoon.com
رو با عنوان نتایج کنکور لینک کن و بعد بیا توی سایت ما و توی بخش معرفی وبلاگ وبلاگ خودت رو معرفی کن و بلزدیدات رو بالا ببر
در ضمن اگه میخوای توی یکی از انجمن ها مدیر شی میتونی بیایی و توی هر انجمنی میتونی فعال باشی فعالیت کنی و مدیر شی

راستی تبادل یادت نره عزیزم

نادری جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:41 ق.ظ http://www.raahefalaah.blogfa.com

سلام
جواب قسمت پایانی نوشته تون رو می تونین به وبلاگ دوست خوبم مرتضی(نگاره هایی از قلبمان ) که لینکش تو وب بنده هست مراجعه کنین مطلب و کامنت هاش تقربا جواب کامل فرمایششماست .
امادرمورد دغدغه اول شما در مورد چطوربزرگ شدن خودتون که حکما باید بهتر از هرکسی بدونین چطوری بزرگ شدین (شوخی)
اما در مورد اینکه بچه ها و نوه های ما در رفاه بیشتری بزرگ می شن این جای بحث داره و بسته به تعبیرشما از رفاه می تونه معنای متفاوتی داشته باشه و بنده اصلا موافق اون نیستم !
خود بنده همیشه دلم به حال بچه ها می سوزه که این بیچاره ها چه راه پر فراز ونشیبی رو باید طی بکنن که بشن ماه تازه ما خودمون چقدر راه پیش رو داریم !!!
برخی از مصادیق رفاه با یه دید منصفانه عبارتند از :
آسایش روانی - سلامت جسمی - تضمین اجتماعی - تضمین سلامت روحی که بنده از اون به سلامت دینی تعبیر می کنم و.... شما با کدوم منطق برای فرزندان خودتون و فرزندان اونا این مسائلرو حل شده می دونین که فکر می کنین اونا در آسایش و رفاه بیشتری از ما قراره بزرگ بشن ؟

ببخشید طولانی شد !!

پویا جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:25 ب.ظ http://ravabet.blogsky.com

زیبا بود . درود بر شما . روز به روز بهتر هم می شه .
وبلاگتون عالیه و خیلی به دلم نشسته و دلم می خواد که اگه موافق باشید باهم تبادل لینک داشته باشیم .
نمی دونم اگه موافقید ما رو با نام ۩۞۩ لوازم خنده و شوخی ۩۞۩ به لینکهاتون اضافه کنید . چون من دلم نمی خواد که با اسمی لینکتون کنم که شاید خوشتون نیاد بنابراین منتظر می مونم تا شما خودتون بهم بگید که با چه عنوانی شما رو اضافه کنم . من منتظر پاسخ شما هستم .

شوریده جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:31 ب.ظ http://faghat-khodam.blogsky.com

سلام

معرفت در گرانی است به هر کس ندهند
پر طاووس قشنگ است و به کرکس ندهند

متن زیبایی بود

منتظر حضور سبز شما هستم

موفق باشید......شوریده

حسین جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:50 ب.ظ http://www.hosneroozafzoon.blogsky.com

سلام.
از اینکه در نیمه شب به این مسئله فکر می کنید حاکی از این مسئله است که تمامی انسانها تو ته دلشان به آن دنیا اعتقاد دارند و امید این را دارند که تمامی اعمال و رفتار ایشان بدون نتیجه نخواهد بودو خداوند بزرگ ارحم الراحمین است.
بالاترین ارزش برای انسان اینست که راهی به شناخت خویش پیدا کند. (امام علی «ع»)
از حضورتان در وبلاگم تشکر می کنم.

بزرگ شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:01 ق.ظ http://frestadeh.blogfa.com

درود
من هم معتقدم نوشته شما دوقسمت مجزا است که قسمت دوم یکی از افکاریست که از قسمت اول ناشی میشود.خود من وقتی بخش اول را خواندم به این فکر افتادم که بچه های ما در زمان تکنولوژی بزرگ میشوند وبسیاری از تجارب ناب مارا نخواهند داشت.مثل گل بازی کردن،شب در دهات خوابیدن،سیب زمینی وشلغم در آتش انداختن و خوردن،در نیمه شبهای مهتابی در کوچه باغ ها قدم ردن و دیدن آسمان پر ستاره و از عظمت هستی انگشت حیرت به دندان گزیدن.... و اما اگر یک ساعت که سهل است ،یک سال هم به من فرصت بدهند بعید است بتوانم ویرانی چهل ساله را جبران کنم...
موفق و پایدار و شاد باشید
بدرود

کلبه دنج سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:20 ب.ظ http://cozy-cottage.blogfa.com

یک ساعت که سهله،
فکر کنم اگر یک هفته هم فرصت داشته باشیم، گرچه زمان زیادی به نظر می رسه، اما نمی تونم کارهای قبلیم رو به نحوی سر و سامون بدم و حتی تو این یک هفته هم کارهای پیش روم رو به نحوی شایسته انجام بدم.

[ بدون نام ] شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:23 ق.ظ

سلام به سکوت عزیز

خوبی دختر

بابا خیلی بزرگ شدی ماشاالله به چهچیزایی قشنگی فکر میکنی خانم گل
از شوخی بگذریم یه کم جدی تر باشیم خودمو میگما

در مورد اینکه گفتی به این فکر میکردی که چه جوری بزرگ شدیم و بچه هامون چه جوری بزرگ میشن و در رفاه بیشتری زندگی خواهند کرد که قسمت اول حرفاتو باید بگم اون وقتا که ما بزرگ شدیم البته اگه واقعا بزرگ شده باشیم...توقعاتمون نسبت به بچه های الان خیلی کمتر بود و زندگی در کمال محدودیتهاش برامون زیبایی خاصی داشت و جذابتر از الان با اینهمه پیشرفت تکنو لوژی بود یادمه که با یه تیکه کاغذ و دو تا چوب حصیری بادبادک درست میکردیم و چه لذتی میبردیم یا لی لی بازی میکردیم و قایم باشک و .......اگه بخوام بگم خیلیه

برق نبود اما همه چی سر جاش بود اما الان که برق میره همه کسل و خموده و تعطیل میشه انگاری زندگی

ای کاش پاکی قدیم و صفای دلها الانم مثل اون وقتها بود...

اما قسمت دوم صحبتت این که چقدر تونستی این کارایی که باید انجام میدادی رو انجام دادی یا نه و چقدر فرصت داری یا در یک ساعت میتونی انجام بدی یا نه...

به نظر من هر کاری در موقع خودش کاربرد و لذت داره همین که به این موضوع فکر کردی نصف بیشتر کارا حله..
اما بیاییم کاری کنیم که در اینده با کمبود وقت مواجه نشیم

راستی مطلب اخرم بی ربط به موضوع فرصت داشتن نیست باعنوان بانک زمان یه سر بزن

موفق باشی بازم چونم گرم شد(چشمک)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد