دیروز با یه دسته گل اومده بود به دیدنم با یه نگاه مهربون همون نگاهی که سالها آرزوشو
داشتم و از من دریغ می کرد گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ولی من فقط نگاهش
کردم وقتی رفت سنگ قبرم از اشکش خیس شده بود.
سلام اشنا خوشحالم که برگشتیکاش این نگاه را در زنده بودنت از تو دریغ نمیکرد و الان دلتنگت نمیشدکاش این کاشکیها نبودموفق باشی
سلام اشنا خوشحالم که برگشتی
کاش این نگاه را در زنده بودنت از تو دریغ نمیکرد و الان دلتنگت نمیشد
کاش این کاشکیها نبود
موفق باشی