دلا شب ها نمی نالی به زاری
سر راحت به بالین می گذاری
تو صاحب درد بودی ناله سر کن
خبر از درد بیدردی نداری
بنال ای دل که رنجت شادمانی است
بمیر ای دل که مرگت زندگانی است
میاد آندم که چنگ نغمه سازت
ز دردی بر نیانگیزد نوایی
میاد آندم که عود تار و پودت
نسوزد در هوای آشنایی
دلی خواهم که از او درد خیزد
بسوزد عشق ورزد اشک ریزد
به فریادی سکوت جانگزا را
بهم زن در دل شب های و هو کن
و گر یاری فریادت نمانده است
چو مینا گریه پنهان در گلو کن
صفای خاطر دل ها ز درد است
دل بی درد همچون گور سرد است
زیبا بود
کریسمس مبارک
سلام
خوبی؟ خدا رو شکر ....
وب جالبی داری خوشم اومد .
دوست دارم بیای پیشم و استفاده ی لازم رو از این پست ببری٬این یکی با همه ی پست های قبلی فرق داره و تو این بهم ریخته گی های امروزی میتونی آرامشتو بدست بیاری.
میخوام نظرتو بدونم...
من چشم براهت می مونم ...
« مسعــــــــود »
با سلامهای گرم مسیحایی به شما. شما را به کایسای جهانی عمانوئیل دعوت میکنم. منتظر قدمهای شما دوست عزیزم هستم.
دلی دارم که بهبودش نمی بود
نصیحت میکنم سودش نمی بود
به بادش میدهم نش می بره باد
برآتش مینهم سوزش نمی بود
و خدایا دلی ده آتش افروز که تنها سینه ما لایق چنین عشق است خدایا ما را دچار دلی سنگ و سرد نکن و ما را نصیب چنین دلی سرد و سنگ نکن که اگه همین دل را هم از دست بدهیم دیگه به چه امیدی زنده باشیم که زنده ایم به همین دل عاشق
میزبان هر روز شما با حافظ : سهیل
سلام شعر بسیار زیبایی بود.
وبلاگ خوبی داری
موفق و سلامت باشی
سلام عزیزم هم وب بسیار زیبای داری و هم شعر زیبای رو به نگارش آوردی
از اینکه به وب من اومدی و با حضور پر مهرت مزینش کردی سپاسگذارم باشد که باشی همیشه و همیشه پاینده
با سپاس ...............
................................ طلا بانو
خسته نباشید
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
موفق باشید